طراحی به مثابه مفهوم
رفتار در پارادایم ها توسط طراحان:
همانگونه که در شماره قبل اشاره شد
پیرامون مفهوم اصلی طراحی، مباحث و سوالاتی را مطرح خواهم ساخت و امیدواریم با مباحث
و نقدهای دیگر دوستان صاحب نظر بتوانیم نسبت
به بازگشایی ذهنی چنین مسائل مهمی در حوزه اندیشه طراحان موثر واقع شویم.
شاید بتوان مفهوم طراحی تاب را نزدیک ترین فصل مشترک انسان و طبیعت دانست.
طبیعت و انسان در ذات فیزیکی و غریزی خود از پیچیده ترین عناصر طراحی برخوردارند.
طراحی به خودی خود مفهومی فراگیر و بسیار گسترده است و دامنه آن به گستره جهان ذهن بشر است.
در نگاهی دیگر طراحی مفهوم مطلق است که وقتی فعلیت می یابد و پا به عرصه وجود می گذارند
از ماهیت ناب خود خارج شده و مورد فهم و تاویل معین قرار می گیرد.
این مساله را آنگاه می توانیم بهتر درک نماییم که برخوردهایی از یک نوع را توسط هنرمندان
و طراحان دو یا چند منطقه جغرافیایی و فرهنگی بسیار متفاوت مشاهده نمائیم
دستیایی به مفهوم واحد، راه حل واحد، فرم واحد و حتی رنگ واحد، این معنی را قوت می بخشد
که یگانگی مفهوم طراحی، در نوع خود بی نظیر است و به طور قطع این موضوع برپیچیدگی مفهوم طراحی می افزاید.
بدیهی است برخورده ساده انگارانه با مفهومی پیچیده همانند طراحی می تواند سبب
کج فهمی های بسیار هولناکی از مفهومی ناب باشد این که گفته می شود هولناک (بدون اغراق)
عمق معنایی و نتایج حاصله از آن حاکی از چنین نگرانی است و این نگرانی آنگاه بیشتر می شود
که در نزد اهل فن نیز با این مفهوم گاهی برخوردی ساده صورت می پذیرد به نحوی که اصالت طراحی
ناب نادیده گرفته می شود و بیش از آن که با پدیده های طراحی برخوردی ذهنی صورت پذیرد،
برخوردهایی برمبنای شرایط محیط صورت می گیرد. هر چند که لزوما محیط یکی از
فاکتورهای موثر در ارزیابی های طراح و هنرمند به شمار می آید.
اینجاست که به ضرورت اصل پرداختن به پارادایمهای طراحی پی می بریم
و این پارادایم ها را برای تبیین مفاهیم طراحی ضروری می انگاریم.
امید آن که بتوانیم در شماره های آینده مباحث و سوالات را بیشتر باز نماییم و یادآوری می نمایم
مباحث مطروحه بتواند میدان نقد را بیشتر توسعه بخشد.