سعیده ارجمند فرد*-بخش هنری تبیان
زندگینامه
جوزف کوسوت، در 1945 در شهر تالیدو واقع درشمال غربی اوهایو به دنیا آمد . در سال های 1955 – 1976
در مدرسه ی طراحی موزه تالیدو، در موسسه ی هنر کلیونر ، و در مدرسه ی هنر های بصری
نیویورک به تحصیل هنر پرداخت .وی در سال های 1971 – 1972 در مدرسه ی جدید پژوهش های اجتماعی
نیویورک به فراگیری انسان شناسی و فلسفه مشغول شد
. از 1969 به بعد در کاونتری انگلستان و نیز نیویورک
سردبیری نشریه ی هنر و زبان را بر عهده داشت از 1975 یکی از دو سردبیر مجله ی فاکس بود
که در نیویورک منتشر می شد .
در 1967 نخستین نمایشگاه انفرادی خود را در موزه ی نرمال آرت نیویورک ( که خود مدیر و بنیان گذار آن بود ) بر پا داشت .
از 1969 به این سو چند نمایشگاه انفرادی در گالری کاستلی ، نیویورک تشکیل داده است .
کاسوت یک هنرمند تجربی آمریکایی است که از میانه ی دهه 1960 به عنوان یکی از پیشتازان عمده ی
هنر مفهومی شناخته شده و به تحلیل زبانی مفاهیم هنری توجه زیادی داشته است.
دید گاه هنر مند و سیر کاری او
در اوایل سال 1965 ، کوسوت به دیدگاه هنری بدیعی رسید و برنامه ای را یافت که از جدایی کامل زیبایی شناسی
و هنر طرفداری کرد . به نظر کوسوت وظیفه ی هنر این است که همواره ماهیت خود را زیر سوال ببرد و با
تحلیل های گسترده به شفاف سازی سوال هنر چیست کمک کند .
سال 1965 ظهور نخستین آثار نظیر یک و سه صندلی ، در همین زمان ، روی قطعات نئونی کار می کرد.
در سال 1966 ، با شروع کار روی بررسی اول ، که در آن تعاریف فرهنگی اصطلاحات انتزاعی نظیر
«معنا » یا « هیچ چیز » را روی کاغذ های مخصوص عکس بزرگ می کرد ،
درجه ی تجرید را یکبار دیگر در آثارش مطرح نمود .
عنوان تمام آثار موجود در این مجموعه« هنر به مثابه ایده» است کلمه تاکید میکند . در بررسی دوم خود
بین سال های 1968 و 1969 از ارائه هر نوع شی چشم پوشید و صرفا مجموعه هایی از فرهنگ واژه یاب
را به طور نا شناس در مجلات و دیگر رسانه های عمومی به انتشار رساند . اگر چه می داند این مجموعه ها ،
به وضوح ، بافت هنری سنتی را ترک کرده اند ،اما کوسوت این آثار را نیز در « نظری درباره ی هنر »می داند.
مجله ی « استودیو اینتر نشنال
در سال 1969 کوسوت در مجله ی « استودیو اینتر نشنال » مقاله ی « هنر پس از فلسفه » را منتشر کرد
او معتقد بود که کارش از دیگر شکل های هنر مفهومی متمایز است. او کاربرد اصطلاح « هنر مفهومی »
را برای رویکردهای هنری لاورنس واینر ، داگلاس هوبلر یاجان بالرساری جایز نمی دانست ،
زیرا آثار آن ها هنوز به واقعیتی خارج از هنر مرتب بود
. از نظر او ، « هنر مفهوم محض» باید هر گونه ارجاع به اسلوب و مواد سنتی رارها کند و خود را منحصرا
به شکل مفهوم عرضه کند .
در مقاله ی « هنر پس از فلسفه » جمله ا ی هست که نگرش کوسوت را چنین خلاصه می کند : « ناب ترین
تعریف هنر مفهومی این خواهد بود که تحقیقی در پایه های مفهوم « هنر » است ، باتمام معناهایی
که تا کنون برای آن متذکر شده اند » تنها در آثار مربوط به سال های 1970 ، سوال اساسی معنی
را به بافت های فلسفی ادبی و روانکاوی کشاند .
تحلیل اثر: یک و سر صندلی (موزه هنر مدرن، نیویورک 1965 )
یک صندلی چوبی تاشو واقعی، تصویر یک صندلی ، و تعریف لغت نامه ای «صندلی» رادر جوار هم قرار داد
این سه بخش معروف ، به سه نسخه از یک شیء قابل استفاده ” یک شیء فیزیکی ، عکس بسیار
بزرگی از آن ، و یک شرح بزرگ شده از معنای لغوی آن در فرهنگ لغت ، که در کنار یکدیگر قرار گرفته اند “
در این اثر یک صندلی که هم ردیف با دو معرفش قرار گرفته و به رابطه ی مفهومی و اختلاف آن با تعریف
و تصویر ظاهری اش تاکید می کند .
، میراث اشیاء حاضر آماده ی مارسل دوشان را معرفی می کند در حالیکه عکس به دنبال
بازنمایی هنری و متن به عرصه های نوشتاری همچون ادبیات و فلسفه اشاره دارد .
ناب ترین تعریف هنر مفهومی این خواهد بود که تحقیقی در پایه های مفهوم « هنر » است
، باتمام معناهایی که تا کنون برای آن متذکر شده اند
کدام یک از واقعیت حقیقی و یا مجازی یک شیء یا پدیده را بیان می دارد؟ این پرسش در عین حال روش
شناخت در علم هنر و ادبیات را به قیاس می کشد و از این منظر رهیافت نوینی را برای هنر پیشنهاد می کند
که نه تمایل به علم و نه شوق ادبیات را در سر می پروراند . بلکه بر آن است تا هنر را بر اریکه ی فلسفه بنشاند،
هم چنان که در نوشتار مهم کوسوت « هنر در پی فلسفه» تصریح شده است .
وی در این نوشتار ، دوشان را یک نقطه ی اتکاء تاریخی برای طرح نظریه ی هنر مفهومی معرفی کرده ،
می افزاید هنر قبل از او پافشاری مطلق بر تجسم فیزیکی عملا از پیشرفت نظری باز مانده بود .
آنچه در این اثر قابل بحث است اصالت معناست و اینکه کدام یک از این سه جزء واقعیت صندلی را ابراز می دارد .
آنچه که هویت یک شیء مثل صندلی را تعریف می کند نگاره هایی چون نام ، شکل ، کاربرد ،
جنسیت واستعاره های معنایی ست که البته همه ی آنها مستقل از وجود شیء بوده و توسط خود شیء
به طور ذاتی بیان نمی شود .
بنابراین شیء صندلی ، گویای همه چیز آن نیست و مثلا مجموعه استنباط هایی که در حوزه ی ادبی
برای آن قائل می شویم خارج از جنبه ی وجودی شیء قابل درک است دقیقا به همین دلیل ما می توانیم
بدون حضور صندلی درمورد مفهوم ، عملکرد وهمه اشارات و کنایه های مربوط به آن صحبت کنیم .
هم صرفا باز نمایی شکلی آن است و اگر چه به آن اشاره می کند ، اما دقیقا خود شیء نیست
و کاربرد آن ا ندارد نام و تعاریف صندلی نیز به شکل دیگری به صندلی ارجاع می گردد و با همه ی توضیحاتی
که در مورد ماهیت صندلی ارائه می کند ، نمی تواند عینیت آن را داشته باشد .
و تعریف لغت نامه ای آن به دو روش متفاوت تصویری و کلامی این شیء
را توصیف می کند . بدین قرار جلوه های تصویری و متنی یک شیء در همه ی جنبه های واقعی و
ذهنی آن شیء دلالت نمی کند به بیان دیگر هر کدام از نشانه های مذکور و همچنین خود شیء
فقط بخشی از واقعیت ذهنی و فیزیکی آن را بیان می دارد .
دیکشنری یا فتو کپی ای نیست که بر روی دیوار نصب شده بلکه آن اندیشه
ایست که ایده نظری را هنر می پندارد . من فتو کپی را یک اثر هنری تلقی نمی کردم ،بلکه خود ایده
اصلی کار، هنر بود کلمات در تعریف واژه ، اطلاعات هنری را تامین می کردند . .
. . آنچه از منظر کوسوت
هنر تلقی می شود نه یک متن مشخص ، بلکه خود این ایده استفاده از متن یا « زبان » است که
به شکل یک طرح تحلیلی و به عنوان یک مدل تئوریک تحقق می پذیرد .
منتقدان می گفتند :در هنر مفهومی هنر یک وسیله برای تجارت یا لذت بردن از آن نیست
بلکه دارای معنا و مفهومی می باشد که به آن می پردازد .